مدح و وفات حضرت ام کلثوم سلاماللهعلیها
دسـت من و دامـان تـو یا اُمِّ کـلـثـوم جـان و تـنـم قـربـان تـو یا اُمِّ کـلـثوم درد مـن و درمـان تـو یـا اُمِّ کـلـثـوم چـشم من و احـسـان تو یا اُمِّ کـلـثـوم تو جـلـوۀ زهـرا و نـور مرتـضایی تو نـور قـلـب فـاطـمـه نـور خـدایـی هم جان زهـرایی و هم جـانان حیدر هم روح زهرایی و هم ریحان حیدر شد جان احمد مرتضی تو جان حیدر ای جان به قـربان تو و قربان حیدر تــو دلــبــر اربـابهـای عـالـمـیـنـی جان عـلی، جان حسن، جان حـسینی تـو اُمِّ کـلـثـومـی نـشـد قـدر تـو پـیـدا قدر تو پیـدا میشـود در صبـح فـردا ای زینب دیـگـر به اهـل بیت طـاهـا مدح تو بس نور علی هستی و زهرا وصف تو را باید بهـشـتیها بگـویند باید نـبـی و حـیـدر و زهـرا بگـویند از کـودکی با درد و غـصـه آشـنایی مثل حسن تو غـصه دار کـوچـههایی از غـصـۀ مـادر هـمـیـشـه در نوایی تـو شـاهـد اشـک روان مـجـتـبــایـی تو بـودی و آهی که مانده کـنج سینه تـو بـودی و زخـم غـم یـاس مـدیـنـه گـویـنـد در را دیـدهای و مـیخ در را در پشت در یک مادر کشته پسر را با دست بسته حیدر خونین جگـر را در بین آن کوچه چهل بیپا و سر را دیدی به مسجد مرتضی را میکشیدند کـفـتـارها شـیـر خـدا را میکـشـیدند تو محـو الـطـاف خـدا بـودی همیشه با سـیـنـهای غـرق بـلا بودی همیشه غرق غم و صبر و رضا بودی همیشه تو روضه خوان کربلا بودی همیشه دیـدی به دشـت کـربـلا رأس بُـریـده دیـدی ز غـصـه قـامت زینب خـمیده |